قدس آنلاین - مجنون بیمار میشود و چاره این بیماری، رگزدن و دفع خون است اما او حاضر به این نوع درمان نمیشود. طبیب از او میپرسد: تو که همنشین شیر و گرگ و خرسی، چطور از یک نیشتر و زخم آن میترسی؟ مجنون پاسخ میدهد: صبر من از کوه هم بیشتر است. من از نیشتر و دفع خون نمیترسم. وجود من از لیلی پر است، مانند صدفی که از مروارید پر است. میترسم اگر رگم را بزنی، نیشترت بر بدن لیلی اصابت کند و او زخمی شود.
اتحاد عاشق و معشوق یک مضمون پرسابقه در تاریخ شعر و ادب فارسی است. از جمله مولانا روایت فوق را به طرز زیبایی به نظم کشیده است: گفت مجنون من نمیترسم ز نیش/ صبر من از کوه سنگین هست بیش/ لیک از لیلی وجود من پر است/ این صدف پر از صفات آن دُر است/ ترسم ای فصاد گر فصدم کنی/ نیش را ناگاه بر لیلی زنی.
محمدعلی عجمی در شعر کوتاه خود، اتحاد عاشق و معشوق را طی روایت دیگری و با مضمون دیگری به نمایش گذاشته است. راوی- عاشق خود را صدا میزند و نام معشوق را میشنود. او حتی صدای معشوق را میشنود. در واقع شاعر مضمونی آشنا و سنتی را برای افشای عشقی سنتی برگزیده است؛ عشقی که عاشق را محو در معشوق و فاقد شخصیتی ویژه و مدرن میخواهد. نگارنده سطر پایانی شعر را بهکلی حشو میداند و شعر را در ۴ سطر نخست کامل مییابد.
* «عطرشبهای خراسان»/ محمدعلی عجمی/ نشر تکا/ ۱۳۸۶/ صفحه ۲۱۷.
نظر شما